تغییر و تحول پرتفوی شرکت و حرکت به سوی سبد جدید و متفاوتی از کسبوکارها یکی از بزرگترین ریسکها برای شرکتهای چندکسبوکاره به شمار میآید. تحقیقات نشان میدهد اقدام به تحول در پرتفوی کسبوکار از سوی شرکتهای بزرگ بیشتر از چیزی است که عموم مردم
آیا برای مدیریت اثربخش در دو صنعت نفت و فناوری اطلاعات میتوانیم از روشها و ابزارهای یکسانی استفاده کنیم؟ بدیهی است که پاسخ به این پرسش منفی است؛ اما اجازه دهید این پرسش را به شکل دیگری مطرح کنیم: چگونه میتوانیم روشها و ابزارهای مناسب
بسیاری از تلاشهایی که برای تغییر و تحول صورت میپذیرد، با شکست روبهرو میشود. دلیل این مسئله تمرکز بیش از حد سازمانها و شرکتها بر روی نتیجه تحول است؛ بدون آنکه قابلیتهای لازم برای محقق ساختن این تغییر و تحول مورد توجه قرار گیرد. قابلیتهای
یکی از بزرگترین چالشهای پیشروی شرکتهای بزرگ تجاری در دنیای امروز، یافتن توازن صحیح بین متمرکز شدن یا عدم تمرکز است. هر دو مسیر تحت تاثیر فشارهایی قرار دارند. از یک طرف، فشار برای کاهش قیمتها از طریق صرفه به مقیاس، دستیابی به عملکرد مالی
جایگاه مدیر ارشد استراتژی (Chief Strategy Officer) کمتر از جایگاههایی نظیر مدیر ارشد مالی یا مدیر ارشد تولید در میان سازمانها و بنگاههای تجاری، چه در عرصه بینالمللی و چه در میان شرکتهای داخلی، مرسوم است. البته این مسئله لزوماً پدیده نامطلوبی نیست، زیرا برای
تنوعبخشی از مهمترین موضوعاتی است که به ویژه پس از پیدایش شرکتهای چندکسبوکاره و گسترش دامنه فعالیتهای بنگاههای تجاری به حوزههای مختلف هم در عرصه دانشگاهی و هم در فضای کسبوکار مورد توجه قرار گرفته است. به طور مشخص، پرسش پیش روی مدیران و محققان
استراتژیپردازی و اجرای استراتژی دو روی یک سکه هستند. در یکی از جدیدترین مقالات نشریه دانشکده کسبوکار هاروارد (نوشته پاول لینوارد، سزار مِیناردی و آرت کِلینر) برخی از یافتههای یک پژوهش ارائه شده است که به تاکید روی حقیقتی پذیرفتهشده میپردازد و آن حقیقت این
دوسوم مدیران بر این باورند بهترین شیوه حوزههای مالی و استراتژی برای اینکه مدیران ارشد مالی آن ها بتواند موفقیت شرکتشان را تضمین کند، صرف زمان بیشتر روی استراتژی است. در واقع، بهرهگیری از تصمیمات استراتژیک در میان مدیران ارشد مالی روز به روز رو
رهبران کسب وکار چه تغییرات خاصی باید انجام دهند تا برای سازمانشان و برای معاملات فردا آماده شوند؟ الزامات زیر بارها در صنایع و کسبوکارهای مختلف مورد اشاره قرار گرفته است. سه ضرورت بسیار مهم پیش از اینکه معامله تحقق یابد، کاملا آماده باشید. آمادگی
مدیرانعامل با آزمون خطیری روبهرو هستند. در زمان نوسانات و سردرگمیهای بزرگ دستیابی به مزیت رقابتی پایدار دشوار است: رهبران بخش دیگر مطمئن نیستند که مدتی طولانی در راس باشند، و رقیبان جدید (اغلب در کسبوکارهای خانوادگی یا شرکتهای دولتی) به اصلیترین محل سود حملهور