همه سازمانها به بازاندیشی درباره ساختار و شیوه سازماندهیشان نیاز دارند. اما از آنجاییکه تغییر و تحول ساختاری دشوار و پیچیده است و همواره با مقاومتهایی از سوی داخل و خارج از سازمان مواجه میشود، بازطراحی ساختار گزینه چندان پرطرفداری نیست. به طور طبیعی، هرگونه تغییر در ساختار سازمانی سبب تغییر در منابع قدرت میشود و مدیریت تعارضاتی که بر سر تغییر در منابع قدرت پدید میآیند، ساده نیست. از این گذشته، باورهای نادرست مدیران هم سهم قابلتوجهی در افزایش پیچیدگی اصلاحات ساختاری دارد. بسیاری از مدیران بازطراحی ساختار را فقط در حد جابهجایی مرز واحدها و تنظیم شرح شغلهای جدید میبینند و توجهی به منطق استراتژیک تغییر و تحولات ساختاری ندارند. برخی دیگر هم قائل به وجود یک ساختار آرمانی هستند و این نگرش در آنها مانع از بازاندیشی درباره ساختار سازمان میشود. این چالشها در شرکتهای چندکسبوکاره و هلدینگها شکل پیچیدهتری دارند، زیرا بسیاری از تغییرات ساختاری در اینگونه شرکتها تاثیری مانند دومینو دارد و ممکن است ترکیب ساختار کل هلدینگ را تحت تاثیر خود قرار دهد. چگونه میتوانیم رویکرد نظاممندی نسبت به بازاندیشی و بازطراحی ساختار سازمانی هلدینگها داشته باشیم؟ چک لیست ذیل که شامل چند تست و پرسشهای مهم ذیل هر کدام از تستها است، توجه مدیران هلدینگها را به منطق استراتژیک طراحی ساختار در هلدینگ ها جلب میکند. این تست برگرفته از کارهای گولد و کمپل، دو نویسنده سرشناس در حوزه استراتژی بنگاه از موسسه اشریج است و شامل دو محور تست تناسب و تست طراحی خوب است. تست تناسب با ارائه تصویری اولیه از طرح سازمانی نشان میدهد آیا ساختار سازمانی پشتیبان استراتژی، قابلیتها و موقعیت شرکت است یا خیر و تست طراحی خوب به مدیران کمک میکنند تا حوزههای بالقوه وقوع مشکل را شناسایی کنند و از قابلیتهای ساختاری هلدینگ حفاظت کنند.