تنها چیزی که نیاز دارید تغییر دهید، حرف زدنتان است:
شرایط پویای اقتصاد امروزی، گسترش روزافزون تکنولوژی از یکسو و تنوعطلبی بیشتر مشتریان از سوی دیگر موجب شده است تا مدیران به جای هدفگذاری برای ایجاد سازمانی پر زرق و برق با ساختاری بلندپایه، به فکر ایجاد کسبوکاری کوچک اما دارای مزیت رقابتی و دانش تخصصی کاربردی باشند. کسبوکارهایی که امروزه در اطرافمان فراوان هستند و اغلب با القابی همچون استارتاپ، شرکتهای دانشبنیان و … شناخته میشوند؛ اما اینگونه شرکتها علیرغم فناوریهای بهروز و دانش تخصصیشان، معمولاً منابع اندکی در دسترس دارند، لذا بهترین راه برای موفقیتشان تیمسازی است. گروهی از افراد باصلاحیت، متخصص و جوان که با انگیزه برای ایدههای جدید و گاهی جسورانهشان تلاش میکنند. واقعیت این است که اگر کمی واقعبین باشیم، متوجه میشویم که گروههای کاری بیش از اینکه درگیر انجام فعالیتها و اتخاذ تصمیماتی برای شکوفایی باشند، با تعارضات و سوءتفاهمها دستوپنجه نرم میکنند. اگر بخواهیم در یک جمله اصل ماجرا را بیان کنیم باید بگوییم که «ما حرف هم را نمیفهمیم». هر روز هزاران کلمه با یکدیگر مبادله میکنیم اما تا به حال فکر کردهاید چند درصد از صحبتهایتان تا روز بعد در ذهن مخاطبتان باقی میماند؟ آیا معلمید؟ مدیر هستید؟ با مشتری سروکار دارید؟ امیدوارم متوجه عمق این فاجعه به ظاهر ساده شده باشید!