اگر به دقت نگاه کنید، همیشه میتوانید دو مسیر درهمتنیده را در داستان موفقیت یا شکست کسب و کارها پیدا کنید. اولین و مشهودترین عنصر مربوط به فاکتورهای خارجی است. این مفهوم شامل روایتی است که به بازار، سهامداران، تغییر سهم بازار و رشد سودآور مربوط است. این همان مفهومی است که بیشتر افراد از هیئت مدیره، سرمایهگذاران، مطبوعات تا عموم مردم آن را دنبال میکنند. این مورد شامل توضیح این موضوع است که چگونه یک شرکت میتواند با ارائه خدمات بهتر به مشتری رقبا را پشت سر بگذارد.
داستان دوم در درون یک شرکت ایجاد میشود و البته بسیار کمتر قابل مشاهده است مسائلی همچون ایجاد کسبوکار جدید، گسترش و حفظ نیروی کار باکیفیت، تقویت فرهنگ سازمانی، ارتقاء سیستمها، یادگیری از تجربه، تطبیق مدل کسب و کار، پایین آوردن هزینهها و بسیج افراد برای رسیدن به اهداف سازمانی از این موارد هستند.
برخی از شرکتها از نگاه بیرونی عالی به نظر میرسند اما از نظر داخلی مشکل دارند. برخی دیگر برعکس، از منظر دیگران خوب دیده نمیشوند اما در داخل واقعاً خوب کار میکنند. در نهایت، اگرچه، شرکتها میخواهند در هر دو عرصه موفق باشند اما لازم است تا هر دو بخش این داستان با هم همگرایی داشته باشند. اگر در داخل سازمانتان یک فاجعه در حال رخ دادن باشد، نمیتوانید رشد سودآوری را در یک بازار رقابتی حفظ کنید و اگر در بازار شکست بخورید، نمیتوانید یک فرهنگ عالی با عملکرد داخلی را برای طولانیمدت حفظ کنید.
کتاب ذهنیت موسس مربوط به بازی استراتژی در سازمان است. در مورد این حرف میزنیم که چگونه شرکتها، چه جوان و چه بالغ، میتوانند از آنچه که ما به عنوان سه بحران درونی رشد شناسایی کردیم، جلوگیری کنند. هر سه بحرانی که شناسایی کردیم در مراحل متفاوتی از چرخه عمر یک شرکت رخ میدهد. این بحرانهای قابل پیشبینی رشد عبارتاند از:
بحران اول: اضافه بار رشد
اولین بحران، به اضافهبار اشاره دارد؛ یعنی رشد شدید عملکرد داخلی شرکت موجب پیچیدگی سیستم شده و همین موضوع حرکت سازمان را در محیط خارجی و در بستر رقابتی کند میکند. تیمهای مدیریتی شرکتهای استارتاپی و نوپا با این پدیده آشنا هستند زیرا سعی میکنند به سرعت کسبوکار خود را مقیاسپذیر کنند.
بحران سوم: سقوط آزاد یا بحران کهنگی و افول
بحران سوم یا سقوط آزاد که به بحران کهنگی و افول معروف است، از همه خطرناکتر است. شرکتی با شرایط سقوط آزاد کاملاً از رشد در بازار اصلی خود باز مانده است و مدل کسب و کار آن که تا همین اواخر منبع موفقیت شرکت به حساب میآمد، دیگر کاربردی و اثربخش به نظر نمیرسد. در هنگام سقوط آزاد تیم مدیریت اغلب احساس میکند کنترل خود را از دست داده است. نمیتواند علت اصلی بحران را شناسایی کند و نمیداند برای فرار از این شرایط باید چه اهرمی را به کار بگیرد.
این سه بحران خطرناکترین و استرسزاترین دورهها را برای کسبوکارهایی که در مراحل آغازین و رشد زودهنگام خود هستند ایجاد میکند. خبر خوب این است که این بحرانها قابل پیشبینی هستند و اغلب هم میتوان از اتفاق افتادنشان اجتناب کرد. میتوان این قاتلان رشد را پیشبینی کرد و حتی از انها دلیل سازندهای برای تغییر ایجاد کرد.
کتابها و دورههای آموزشی پیشنهادی