اگر شما مانند اغلب مدیران موفق باشید، در مراحل اولیه کارتان تا حد زیادی راهنمایی و حمایت شده اید، کار شما به دقت زیر نظر قرار گرفته است، از کمک مربیان برخوردار بودهاید و در کنار اساتید حرفهای کار کردهاید اما با بالا رفتن از نردبان سلسله مراتب، منابع کسب بازخوردهای صادقانه و مفید معدود تر میشوند و پس از گذار از مقطعی دیگر کاملاً شما را به حال خود می گذارند. اکنون رئیس شما_ اگر اصلا رئیسی داشته باشید_ دیگر زیاد اقدامات روزمره شما را زیر نظر نمی گیرد. هنگامی که اشتباهی بکنید که توجه کسی را جلب کند احتمالاً دیگر برای تصحیح آن یا تصحیح برداشتهای رئیستان خیلی دیر است. هنگامی که قدمهای اشتباه مدیریتی شما تاثیر منفی بر نتایج کسبوکار میگذارد معمولاً برای انجام دادن اصلاحاتی که شما را به مسیر درست برگرداند خیلی دیر است.
مهم نیست که چقدر با استعداد هستید، شما ناگزیر اشتباه خواهید کرد، عادات بد پیدا خواهید کرد. در واقع دنیا با چنان ظرافتی تغییر میکند که شما حتی متوجه نمیشوید و رفتارهایی که روزگاری کارآیی داشتند ناکارآمد از کار در خواهند آمد.
فهم این موضوع که ممکن است از مسیر درست خارج شده باشید کار دشواری است. تغییر در محیط، رقبا یا حتی اوضاع و احوال شخصی میتواند به آرامی ما را از مسیر خارج کند. نکته مهم اینکه یکی از ویژگیهای اصلی مدیران موفق آن نیست که می دانند چگونه در مسیر حرکت کنند، بلکه آن است که تکنیک هایی به وجود میآورند که به آنها در تشخیص وخیم شدن وضعیت و بازگشت هر چه سریعتر به مسیر صحیح کمک میکند. در واقع بهترین کار آن است که مرتبا مثلاً هر ۳ تا ۶ ماه یکبار مکث کنید و صادقانه از خود پرسشهایی درباره کاری که انجام میدهید و چگونگی تغییر آن مطرح کنید.هر چند این فرایند ساده به نظر میرسد اما بیشتر ما اغلب از پاسخهای خود به پرسشهای اساسی مدیریتی و رهبری شوکه می شویم.
در این مقاله به ۷ نوع پرسشی اشاره میشود که مدیران موفق باید به صورت منظم از خود بپرسند. البته باید توجه داشت که برای هر یک از این پرسش ها یک پاسخ صرفاً درست وجود ندارد. مدیران ارشد با استفاده از این روش میتوانند عملکرد خود را بهتر کنند و با گذاشتن قدمی به عقب برای طرح برخی پرسشهای مهم از خودشان وقت بگذارند و با این کار از بروز مشکلات کسبوکاری جدید پیشگیری نمایند. در ادامه همراه ما باشید: