از دهه ۱۹۸۰ میلیون ها دلار بر روی اتوماسیون منعطف سرمایهگذاری شده است. اما ممکن است آن چیزی که به انغطافپذیری نیاز داشته باشد، شرکتهایمان باشد، نه کارخانهها و مراکز تولیدی. این فرضیه را قبول کنید که ممکن است گزینه های دیگری برای شبکه تولیدی خود مد نظر داشته باشید:تولید غیر منعطف و موقتی.
برخی از شرکتهای رشد یافته در اقتصادهای به سرعت در حال رشد، رقابت را بدون دسترسی به سرمایه و تکنولوژی که برای تولید منعطف ضروری است، آموخته اند.در عوض آنها با چالشهای بازار و ساخت کارخانههای موقت با عمر کوتاه، به شدت مبتنی بر نیروی کار و تجهیزاتی برای تولید انبوه به صورت موقت سازگاری پیدا کردهاند. آنها مهارتهایی برای بهینه کردن تولید با هزینه پایین و بهرهوری زیاد ابداع کردهاند. این دسته از شرکتها آموختهاند که به جای ظرفیت مورد نیاز برای مجموعه محصولات، فقط بر مبنای ظرفیت ثابت تولید کنند. که فقط برای آینده ای که می بینند تولید کنند برای دستیابی به این دیدگاه شرکتهای رشد یافته در اقتصادهای به سرعت در حال رشد ابزارهای با ریسک پایین برای ورود و خروج از بازارهای در حال رشد را پیشبینی کردهاند. آنها به انعطاف پذیری از طریق انعطاف ناپذیری رسیده اند.
در صنایعی مانند صنایع شیمیایی و دارویی، این رویکرد به معنی ساختن کارخانه هایی است که فقط برای ساختن یک محصول خاص تجهیز شده اند. در صنایع ماشینکاری و مونتاژ، این رویکرد به معنی استفاده از ابزارهای اختصاصی است. در این مثالها، این رویکرد در واقع همان استفاده از تجهیزات اختصاصی و محلی به جای استفاده از سیستم های اتوماسیون پیچیده است. عملیات و نگهداری کارخانه هایی که با این رویکرد برپا میشوند، بسیار ساده است و وقتی که تولید در این کارخانهها متوقف شود، هزینه های بالایی وجود نخواهد داشت.
تفاوت هزینه بین یک کارخانه موقتی و یک کارخانه که بر اساس اصول تولید منعطف برپا شده باشد، چشمگیر است. هزینهای که برای طراحی یک کارخانه موقت انجام می شود ۲۰ تا ۳۰ درصد هزینهای است که برای طراحی یک کارخانه تولید منعطف انجام می شود. علاوه بر سطح پایین سرمایهگذاری مورد نیاز، این رویکرد بسیار سریعتر است. با تعدیل ریسک مالی، پیچیدگی کمتر در مهندسی و ساختوساز سادهتر، فرآیند ساخت کارخانههای موقت زمان ۲۴ تا ۳۶ ماهه برپایی یک کارخانه در اروپا و آمریکا را به ۶ ماه از زمانی که ایده ساخت کارخانه مطرح شود، کاهش می دهد. بکارگیری این رویکرد لزوماً به معنای کیفیت کمتر یا نادیدهگرفتن الزامات زیستمحیطی یا امنیتی نیست. در حقیقت، دستیابی به چنین استانداردهایی در کارخانه های موقتی راحتتر از کارخانههای تولید منعطف است که توقفهای مقطعی در فرایند تولیدشان رخ میدهد.
رویکرد کارخانه های موقتی آن قدر ها هم جدید نیست که به عنوان یک حلقه مفقوده و یا حداقل یک هنر کمتر شناخته شده تعبیرشود. زمانی که تولید انبوه در ابتدا به عنوان یک پدیده بدیع به نظر میرسید، این رویکرد برای پروژههای طولانیمدت رایج بود. برای مثال، کارخانههای کوچکی در مجاورت کارخانههای تولیدی بزرگ یا کارگاههای تولید مصالح در زمان جنگ از چنین مدلی بودند. کارخانههای موقت در محلهایی برپا میشدند که عدم قطعیت با حجم زیادی از محصولاتی که باید سریعا تولید میشدند، همراه شده بود. این شرایط عمدتاً در صنایعی با پروژههای دارای ریسک بالا، مانند نفت و گاز، هوا- فضا و فیلم سازی وجود داشت.
تولیدی که زمانی به آن در قالب یک اقدام بلندمدت نگاه میشد، اکنون به عنوان یک پروژه کوتاهمدت در نظر گرفته میشود که به سرعت انجام شده و با تغییر سلائق و تکنولوژیها به سوی فرصتهای جدید جهتگیری میشود. برون سپاری میتواند راهی برای رسیدن به این خواسته باشد. اما هنگامی که ظرفیت مورد نیاز در زمان، مکان و با سرمایه مناسب برای استفاده از فرصتها وجود ندارد، شرکتها باید چه اقدامی انجام دهند؟
در مهندسی به منظور تولید منعطف، شرکت ها ساختار هزینه غیر منعطفی پیدا میکنند. کارخانه های تولیدی با ۳۰ سال سابقه فعالیت، نیاز به نگهداری و حفظ میلیون ها دلار از تجهیزات دارند. تولید منعطف امکان استفادههای متنوع از فضا و تسهیلات تولید را فراهم میسازد،اما هزینههای چشمگیری دارد و حتی منعطفترین کارخانه ها نیز فقط قادر به تولید طیف کمی از محصولات هستند.
در مقابل، طراحی ساده، موقت و غیرمنعطف، شرکتها را برای ورود سادهتر به بازار توانمند میسازد. کارخانههای موقت می توانند با ریسک کمتری فعالیت کرده یا کار خود را تعطیل کنند، اما کارخانههایی با سرمایه گذاری بالا در صورت از کار افتادن به یک دارایی بی ارزش و پر هزینه تبدیل می شوند.
بنابراین استراتژی کارخانه موقتی، یک استراتژی مدیریت ریسک است. در میان تولید انبوه، سفارشی و فرایندی، شرکتها ارزش مقیاس را در برابر پتانسیل شکست در بازار ارزیابی میکنند: تا چه میزان میتوانیم مطمئن باشیم که حجم مشخصی از محصول الف بازار مشخصی را در بازه زمانی ب پیدا می کند؟ با افزایش نرخ مورد انتظار برای سود، پاسخ از مقیاس کم و تولید سفارشی اندک اندک به سوی تولید انبوه تغییر میکند.
لازم است تعیین مقیاس تولید با در نظر گرفتن عدم قطعیت ارزیابی شود. برای مثال، نیاز به تولید انبوه تنها زمانی پدیدار میشود که نوسانات سرمایهای و بازار برای شکلگیری تعهدات بلندمدت و سرمایهگذاری در تجهیزات پایین باشد. تعیین ارزش یک دلار در رویکرد کارخانه موقتی احتیاج به ارزیابی توامان انعطاف پذیری ناشی از راهاندازی چنین کارخانهای، ریسک تقاضای کوتاهمدت و دوام بلندمدت در بازار دارد. به علاوه، فاکتورهایی مانند روشهای در دسترس تولید به جای تولید انبوه و هزینههای خروج از بازار برای محصول دارای اهمیت هستند. در شرایط مناسب ساخت یک کارخانه با عمر کوتاه و موقت میتواند به شرکتها جهت رقابت سودآور در بازارها کمک کند.
برپایی کارخانههای موقت در برخی از شرایط انتخاب درستی است:
· زمانی که سرعت، ریسک و نیاز برای یک دارایی خاص گزینههای دیگر را غیر اقتصادی کنند
· زمانی که بازار به علت پویایی، شدت رقابت یا پتانسیل نوآوریهای ساختارشکنانه دارای عدم قطعیت باشد
· زمانی که توان عملیاتی بالا و تغییرات پایین در تولید میتواند هزینهها را کاهش دهد
· زمانی که حضور به عنوان اولین بازیگر در بازار، تاثیر زیادی بر سهم بازار دارد
· زمانی که تولید سریع محصول و سنجش بازار اهمیت دارد اما درباره تسهیلات تولیدی بلندمدت تصمیمگیری نشده است
· زمانی که اندازه و حجم فرصت واضح نیست
تولید در قالب کارخانههای موقت ممکن است در تمام کشورها و تحت هر شرایطی کارا نباشد؛ اما این رویکرد گزینهای است که تمام شرکتها و کشورها باید آن را در نظر داشته باشند.
منبع: بیسیجی پرسپکتیو
مترجم:مسعود احسانی