بسیاری از ما سودای تبدیل شدن به یک مدیر عامل موفق را در سر داریم. آرزویمان داشتن کسبوکاری است که متعلق به خودمان باشد و همچون کودکی در دامانمان رشد کرده و بالغ شود؛ اما این کودک معمولاً آنقدر جنب و جوش و پردردسر است که اگر افرادی شانس رسیدن به این موقعیت را هم داشته باشند، مهارت پرورش آن کار هر کسی نیست. در این مقاله با استناد به مقالهای از مجله کسبوکار دانشگاه هاروارد، راهنمایی برای تکیه زدن بر صندلی مدیرعاملی پیش رویتان خواهد بود.
اگر فقط بخواهیم به سه ویژگی مهم برای تبدیل شدن به یک مدیر عامل موفق اشاره کنیم، آن موارد کدام هستند؟ تعیین کننده بودن (معماران سازمانی): صراحت، شفافیت و قاطعیت مدیران عامل، بازوی اجرایی آنها برای دستیابی به عملکرد بهتر در سازمان و مدیریت بیدردسر است. مدیریت در مسیر میانه، با رویکرد نه سیخ بسوزد نه کباب، نه تنها به کار نمیآید بلکه سازمان و افرادش را درگیر یک چرخه معیوب میکند که هیچ کس مسئولیت انجام کاری را بر عهده نمیگیرد. یک مدیر عامل موفق قبل از اینکه قدرت تغییر چیزی را داشته باشد، به طور غریزی در مورد سیستمها، فرآیندها و همچنین ساختارهای گزارشدهی بازنگری انجام میدهد.
تأثیرگذار بودن (هوشمند و توانمند در ارتباطات): یک مدیر عامل موفق با استفاده از این مهارت، پتانسیل افرادی که به تازگی در سازمان شروع به فعالیت کردهاند را شناسایی کرده و در جهت استفاده از این پتانسیلها، همکاریها و پروژههایی برای افراد تعریف میکند که با گذشت زمان ابعاد گستردهتری پیدا خواهد کرد. پذیرا بودن (مدیران فیلسوف و دوستدار معنا) رهبرانی با این ویژگی رسالت خود را میدانند و از تمام پتانسیلشان برای انجام کاری که دوست دارند استفاده میکنند. اینگونه مدیران اغلب متخصصان قوی در یک زمینه خاص هستند و دانش تجاری و یا تفکر استراتژیک فوقالعادهای را به یک موضوع خاص پیوند میزنند که همین عامل موجی مزیت منحصربهفرد این افراد از دیگران میشود. یک مدیر عامل موفق به کار و وظیفه خود، پرولع و مشتاق است.
وقت آن رسیده تا به دو سؤال مهم برای تکیه زدن بر صندلی مدیرعاملی پاسخ دهیم: در ادامه این مقاله هر سه این موارد را با دقت و جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد اما قبل از آن شما برای تبدیل شدن به یک مدیر عامل موفق باید بتوانید به دو سؤال مهم پاسخ دهید. پاسخ شما به این سؤالات است که نشان میدهد چند مرده حلاجید و آیا صندلی مدیرعاملی جای خوبی برای تکیه زدن شما هست یا خیر! پس لطفاً با دقت به سؤالات زیر فکر کنید…
سؤال اول: آیا انگیزه و تمرکز لازم برای مسیری که احتمالاً چندین دهه طول خواهد کشید را دارید؟
بر اساس گزارش وال استریت در سال ۲۰۲۰، میانگین سنی مدیران عامل در بزرگترین شرکتهای ایالات متحده آمریکا، ۵۴ سال بوده است. این اعداد نسبت به دهه گذشته ۵ سال افزایش یافته است. با توجه به اینکه محیط کسبوکار جهانی نسبت به گذشته پیچیدهتر شده است، اعضاء هیئت مدیره به دنبال رهبرانی هستند که تجربه بیشتری داشته باشند. صرف نظر از اینکه این فرآیند چقدر زمانبر باشد، یک مدیر عامل موفق باید انگیزه و تمرکز لازم برای عبور از چالشها را داشته باشد و در نهایت باید متوجه این موضوع باشد که برخی عوامل کلیدی از کنترلش خارج خواهد بود. سؤال دوم: آیا پتانسیل این را دارید تا به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شوید؟ آیا دارای مهارتهایی هستید که شما را به عنوان یک مدیر عامل موفق از همتایانتان متمایز کند؟ در طول این مطالعه، دانشگاه هاروارد بسیاری از رهبران و مدیران ارشد را در محل کار مورد بررسی قرار داد و با استفاده از تجربیات و مطالعات چند دهه اخیر خود، سه مسیر پیشرفت را شناسایی کرد که میتوان گفت موفقترین رهبران و مدیران عامل از این مسیرها بهره میبرند. این سه مؤلفه همانهایی هستند که در ابتدای مقاله به آنها اشاره کردیم. در ادامه بیشتر به این موارد خواهیم پرداخت تا بتوانید سبک و سیاق مدیریتی خود را بهتر درک کنید.
سبک رهبری و پتانسیل مدیریتی شما در کدام یک از مسیرهای زیر نهفته است؟
تعیینکننده بودن (معمار سازمانی) اینگونه رهبران میدانند که چگونه تیمها، ساختارهای سازمانی، سیستمها و فرآیندهایی را بسازند که منجر به بروز نتایج برجسته شوند. ایجاد زیرساخت سازمانی مناسب چیزی است که به شرکتها این اجازه را میدهد که با تمرکز بر محرکهای توسعه از نوآوری محصولات جدید گرفته تا ایجاد روابط معنادار با مشتری و یا ساخت زنجیرههای تأمین دیجیتالی در بازارهای خود برتری پیدا کنند.. یک مدیر عامل موفق این واقعیت اساسی را درک میکند که ایجاد مزیت واقعی فقط به معنای برنده شدن در برهه کنونی نیست، بلکه چنین رهبری رسالت خود را خلق موتور محرکهای میداند که رشد کسبوکار را در آینده نیز امکانپذیر کند. مدیرانی که در «معماری سازمانی» توانمندند، همان افرادی هستند که میتوانند بازارها را مجدد تجزیهوتحلیل کرده و استعدادهای استثنایی را برای مشارکت در تمامی وجوه سازمان جذب کنند. این رهبران میدانند که چگونه افراد توانا را در کارکردهای تجاری گرد هم آورند و به افراد، منابع لازم و آزادی عمل جهت رسیدن به اهداف و عبور از چالشها را بدهد. آنها به طور غریزی سیستمها، فرآیندها و ساختارهای گزارشدهی را بازنگری میکنند، حتی قبل از اینکه قدرت تغییر چیزی را داشته باشند از طرف دیگر زمانی که فرصت اصلاح و یا ساخت چیز جدیدی برای این مدیران مهیا شود، بر اساس آنچه از قبل برای سازمانشان انجام شده است و یا آنچه که رقبا برای برونرفت از آن انجام دادهاند کپیبرداری نمیکنند. آنها به دنبال شناخت مسئله اصلی میگردند سعی میکنند متناسب با شرایط سازمان برای آن چارهای بیندیشند. هدف چنین مدیران این نیست که تنها آنچه را که از آنان خواسته شده است به درستی انجام دهند، بلکه آنان به دنبال راهحلهای عمیقتری هستند که برای سازمان مزیت واقعی به دنبال داشته باشد. شناسایی مسائل درست، کنجکاوی برای بافتن راهحلها، توضیح واضح ایدهها، همسو کردن اعضای تیم و تشویق آنها به حل مشکلات به روشهای جدید از اهداف چنین مدیرانی است.
تأثیرگذار بودن (هوشمند و توانمند در ارتباطات) اینگونه رهبران، در حال ایجاد روابط سازمانی با گروهی از مدیران داخلی و خارجی و کمک به شکوفایی افراد سازمان خود هستند. همچنین افراد نیز پیوند معناداری را با مدیران خود احساس میکنند. از طرفی دیگر یک مدیر عامل موفق تمایل و توقع صداقت همهجانبه از سوی افراد دارد، این صداقت میتواند در ارتباط با مشتریان، شرکا و یا حتی تأمینکنندگان صدق کند. به اعتقاد آنها صداقت همهجانبه، اعتماد و حسن نیت مشتریان را برمیانگیزد. همچنین رهبران تأثیرگذار با استفاده از این مهارت، پتانسیل افرادی که به تازگی در سازمان شروع به فعالیت کردهاند را شناسایی کرده و در جهت استفاده از این پتانسیلها، همکاریها و پروژههایی برای افراد تعریف میکنند که با گذشت زمان ابعاد گستردهتری پیدا خواهد کرد. نکته حائز اهمیت اینکه لازم است بین دو دسته از مدیران عامل تمایز قائل شویم: مدیرانی که از طریق شبکهسازی گسترده ارزش خلق میکنند. مدیرانی که هوش هیجانی بالایی دارند و اصول یک ارتباط مؤثر را میشناسند. ازاینرو، نوع رهبری که ما در اینجا مدنظر داریم، ان دسته از مدیرانی هستند که ارتباطات گستردهای ندارند اما بر اساس شخصیتشان ارتباطات عمیقی با افراد برقرار میکنند و در این حوزه توانمندند. اگر این مسیر بالقوه را متناسب با سبک و سیاق رهبریتان میدانید باید یگوییم که به احتمال زیاد افراد شما را به عنوان یک فرد مردمدار، اجتماعی و برونگرا میشناسند. در واقع به وجود آمدن اینگونه ارتباطات با افراد و همچنین شکلگیری احساس ارزش متقابل در آنها در گذر زمان موجب شکلگیری شبکه فوقالعاده غنی برای شما میشود، زیرا تعداد زیادی از افراد را در مدار خود جمع میکنید و افراد نیز گشودگی بالایی را برای انجام پروژههایی که از سمت شما تعریف میشود، نشان میدهند.
پذیرا بودن (مدیران فیلسوف و دوستدار معنا) رهبرانی با این ویژگی رسالت خود را میدانند و از تمام پتانسیلشان برای انجام کاری که دوست دارند استفاده میکنند. اینگونه مدیران اغلب متخصصان قوی در یک زمینه خاص هستند و دانش تجاری و یا تفکر استراتژیک فوقالعادهای را به یک موضوع خاص پیوند میزنند که همین عامل موجی مزیت منحصربهفرد این افراد از دیگران میشود. این مدیران به کار و وظیفهشان، پرولع هستند. از طرفی یک مدیر عامل موفق با این جمله شروع میکند: ما قرار است چه کاری انجام دهیم و چرا؟ چیزی که برای این مدیران بیش از هر چیزی اهمیت دارد، فلسفه و چرایی انجام کار است. این مدیران در جستوجوی معنا هستند. مدیرانی با این ویژگی بیش از آنکه به دنبال پول و یا مقام باشند از گفتگو با افراد درباره معنا لذت میبرند. این دسته از مدیران همانهایی هستند که گوش شنوایی برای دیگران دارند، دور خود را با رهبرانی از جنس خودشان پر میکنند، کتاب مینویسند و دغدغههای اجتماعی دارند. آیا میتوانید بهعنوان کسی که برای دیگران الهامبخش است شناخته شوید؟
نوبت ارزیابی رسیده است…
به عنوان یک مدیرعامل، کدام یک از مسیرهای پیشرفت در رهبری را مناسب خود دیدید؟ کدام توانایی غریزی شما را برای رسیدن به صندلی مدیرعاملی کمک میکند؟ در حالی که شناسایی و کار بر روی نقاط ضعف بالقوهای که میتواند یک کسبوکار را از مسیر خارج کند از اهمیت زیادی برخوردار است اما قدرت رهبری و چگونگی همگام کردن افراد برای برونرفت از این بحران اهمیت والاتری دارد. در واقع هدف این مطالعه پیدا کردن پتانسیل افراد در هر کدام از سه مورد مهمی است که بدانها پرداختیم.
اگر آرزوی رهبری و مدیرعاملی در یک سازمان و یا کسبوکار را دارید، اول باید متوجه این نکته باشید که راه چند ساله را نمیتوان یک شبه طی کرد. بهترین رهبرانی که ما میشناسیم، افرادی هستند که هر جا که حضور داشتند تأثیرگذار بودهاند و عموماً با قدمهای کوچک شروع کرده و به تدریج رشد کردهاند. به یاد داشته باشیم چنین مدیرانی به واسطه قدرت اثرگذاری (کاریزمایی) که داشتند مورد توجه قرار گرفتهاند نه به خاطر جاهطلبی یا توفیقطلبی. ما برای تبدیل شدن به یک مدیر عامل موفق، راه طولانی در پیش داریم… منبع: مجله کسبوکار هاروارد– ۲۰۲۲ مترجم: فرزاد قشقایی