اگر مدیران در نقش خود موثر باشند، برای آنها مهم است که به طور آگاهانه درباره نحوه مدیریتشان فکر کنند و بدانند چه نوع سبک مدیریتی برای آنها مناسب تر است و در تیم و سازمانشان خوب عمل خواهد کرد. پذیرش یک سبک مناسب به مدیر برای برقراری ارتباط، اعتماد و احترام در بین کارکنان کمک زیادی خواهد کرد و برعکس انتخاب سبک نادرست مدیریت منجر به نارضایتی کارکنان و در نهایت شکست سازمان خواهد شد. در قرن بیستم سبک مدیریت به عنوان اولویت اول در مورد چگونگی عملکرد مدیران دیده شده است. درواقع با انتخاب بهترین روش برای مدیریت می توان به بهترین نتایج در هر شرایطی رسید. پیش از دهه ۱۹۸۰ سبک مدیریت به صورت فرماندهی بود و این سبک کنترلی خیلی عادی به نظر می رسید. بعدها، سبک های همکاری و مربیگری برای ترویج انگیزه و تعامل میان کارکنان شروع به کار کردند. اما در سال های اخیر استفاده از عبارت “سبک رهبری” بسیار رایج شدهاست و تا حد زیادی اصطلاح “سبک مدیریت” را در ذهن متفکران مدیریت تغییر داده است. برخی رهبری را به عنوان جنبهای از مدیریت تلقی میکنند که تنها حق مدیران ارشد است، اما میتواند توسط همه در حوزه مسئولیتشان اعمال شود. رویکرد مفیدی که توسط هنری مینتزبرگ در کتاب مدیریت او مطرح شدهاست این است که ” هر چند مدیریت و رهبری مفهومی متمایز هستند، اما جدا کردنشان روز به روز دشوارتر می شود.” مدیریت با سبک رهبری شیوه ای است که مدیران در اختیار دارند تا به این اطمینان برسند که به اهداف مورد نظر در سازمانشان خواهند رسید.