داستان راهاندازی یک کسبوکار: سختی کارهای سخت
اگر در کودکی از ما میپرسیدند شغل موردعلاقهات در آینده چیست؟ چند نفرمان صاف مینشستیم، صدایمان را رسا میکردیم و میگفتیم مدیرعامل؟! احتمالاً تعداد انگشتشماری بوده است اما در جوانی آرزوی تکتکمان داشتن کسبوکاری است که متعلق به خودمان باشد و همچون کودکی در دامانمان رشد کرده و بالغ شود؛ اما این کودک معمولاً آنقدر جنب و جوش و پردردسر است که اگر افرادی شانس رسیدن به این موقعیت را هم داشته باشند، مهارت پرورش آن کار هر کسی نیست. کتابهای بسیاری در سرتاسر دنیا وجود دارد که مخاطبان را برای هدایت مؤثر کسبوکارهای نوپایشان راهنمایی میکنند. مجموعهای از بایدها و نبایدها، الزامات کلیدی، قوانین نانوشته و در کل هر چیزی که برای اداره درست یک شرکت نوزاد به آن نیاز دارید. خیلی هم خوب، اما به محض اینکه به عنوان مدیرعامل مشغول به فعالیت شوید، جنبه جدیدی از این اسم پر زرقوبرق خود را نشان میدهد. سؤال ویژهای از دانشجویان مدیریت دارم. چند درصد از فارغالتحصیلان مدیریت، توان و مهارت اداره یک شرکت نوپا با حدود ۵ نفر کارمند را دارند؟
2 دیدگاه ها
[…] از مهم ترین وظایف مستمر همه رهبران و مدیران کسبوکار، یافتن استعدادهای انسانی مناسب سازمان و استخدام آنها […]
سلام کاربر گرامی. از توجه شما به این مطلب سپاسگزاریم.