آموزش های مورد نیاز مدیران چیست ؟ چه کسی را میتوانیم مدیر بدانیم؟ مدیر باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟ اگر هنوز هم معتقدید استخدام مدیرعامل های محدود به مهارتهای تخصصی آنها است سخت در اشتباهید آنچه امروز یک مدیرعامل را از دیگران متمایز میکند مهارتهای جانبی او است. از خودتان و سازمانتان بپرسید چرا مدیران نیاز به آموزش دارند؟ چرا برنامههای آموزشی مدیران به اندازه برنامه های آموزشی کارمندان موردتوجه قرار نمیگیرد؟ بخش مهمی از منابع انسانی سازمانها امروز درگیر آموزش و توانمدسازی کارمندان هستند. اما چه اتفاقی برای مدیران میافتد؟ آیا آنها همه چیز تماماند و به آموزش نیازی ندارند؟ در این مقاله به آن چه مدیران نیاز دارند تا یاد بگیرند و چرا این امر برای آنها ضروری است، میپردازیم.
چگونه میتوانید کسبوکارتان را گسترش دهید؟ این مهمترین سوالی است که هر کسبوکاری پس از گذشت یک سال از خود میپرسد این که چگونه میتواند رشد کند و از دیروز خود بهتر شود. ازجمله آموزشهای موردنیاز مدیران توانایی قرار دادن کسبوکارشان در مسیر توسعه است. توسعه کسبوکارتان زمانی که توانستهاید حداقلها را کسب کنید، بهترین راه برای قرار گرفتن در مسیر رشد و پیشرفت متناوب است.
استراتژی توسعه کسب و کار شما میتواند، نقطهی آغاز یا انجام شما باشد، پس شما نیاز دارید تا برنامهای مشخص و هدفمند داشته باشید تا بجای افتادن در دام به حرکت در مسیر ادامه دهید. هدف مدیران از پیادهسازی چنین طرحی بهبود وضعیت کسب و کار است. پیاده سازی این طرح اهداف زیادی مانند رشد فروش، گسترش کسبوکار، شکلگیری مشارکتهای استراتژیک و افزایش سودآوری را محقق میکند. برای رسیدن به تمام این اهداف و قرار گرفتن سازمانتان در مسیر رشد و توسعه باید تمامی این مراحل را بگذرانید.
رهبری (آموزش های مورد نیاز مدیران)
چرا مدیران به مهارت رهبری نیاز دارند؟ تصور بسیاری از مدیران این است که رهبری تفاوتی با مدیریت ندارد و نیازی به یادگیری این مهارت به طور خاص وجود ندارد. آیا رهبری همان مدیریت است؟ آیا شخصیت رهبران دارای یک ویژگی خاص انتسابی است؟ آیا رهبران دارای یک جذابیت ذاتی هستند؟ رهبری نیاز به یک ویژگی شخصیتی ثابت و انتسابی ندارد، هریک از مدیران سازمانی با گذراندن آموزشهای لازم میتوانند به یک رهبر سازمانی تبدیل شوند.
به جای اینکه رهبری و مدیریت را دو سیستم متمایز و تکمیلی بدانیم که دارای وظیفه و فعالیتهای جداگانه هستند و هردوی آنها را باید در محیط پیچیده و پر نوسان کسبوکار ضروری دانست چراکه آنها در کنار هم میتوانند سازمان بهتری را بسازند. آنچه ما این روزها در شرکتهای آمریکایی میبینیم، مدیریت بیشازحد و کمرنگ شدن رهبری است.
رهبری و مدیریت باید کنار هم رشد کنند!
شرکتها درحالی که قابلیتهای رهبری را بهبود میدهند نباید از توجه به مدیریت غافل شوند، اگر رهبری در سازمان شما رشد کند اما مدیریت ضعیف بماند شما با یک بحران جدی روبرو هستید که حتی از سازمانی با مدیریت قوی و رهبری ضعیف هم پیچیدهتر است. شما باید بتوانید قدرت در رهبری و مدیریت را به شکل همسان و هماهنگ افزایش دهید و بین هرکدام از آنها تعادل ایجاد کنید.
آیا این انتظار وجود دارد که همه بتوانند همزمان هم رهبر و هم مدیر خوبی باشند؟ بعضی افراد میتوانند مدیر خوبی باشند اما قابلیت تبدیل شدن به یک رهبر قوی را ندارند. زمانی که سازمانها بتوانند تفاوت بین رهبری و مدیریت را دریابند، میتوانند کارمندان برتر خود برای نقشآفرینی در هر دو بخش آماده کنند.
اما وظیفه رهبر در شرایط مختلف چیست؟ رهبران مسئول ایجاد تغییر در سازمان هستند و تعیین جهت این تغییر یکی از بنیادیترین تصمیمات رهبری سازمان است. تفاوت این تعیین جهت با برنامهریزی، در آن است که برنامهریزی یک فرایند مدیریتی با هدف خلق نتایج منظم طراحی شده اما تعیین جهت برای تغییر بوجود آمده. وظیفه رهبران جمعآوری دادههای گستردهایست که به برقراری ارتباط و اتصالات سازمانی کمک میکند.
اهمیت مهارت های ارتباطی هرروز بیشتر از دیروز میشود و مدیران بیش از تخصصهایشان نیاز به مهارتهای ارتباطی دارند. تحقیقات نشان میدهد که در دو دهه گذشته، شرکتها به شکل قابل توجهی به سمت بازتعریف نقش مدیرعاملان حرکت کردند. در تعریف جدید قابلیتهای سنتی مثل تسلط بر مدیریت مالی و عملیاتی از اهمیت کمتری نسبت به گذشته برخوردارند، در عوض یک مهارت برنده مطرح میشود: مهارتهای اجتماعی قوی.
پیتر دراکر در این باره میگوید: هرچه بیشتر مدیریت اطلاعات را خودکار کنیم، باید فرصتهای بیشتری را برای ارتباط مؤثر ایجاد کنیم. آنچه او پیشبینی کرده، آن است که شرکت هایی که به طور قابل توجهی به فناوریهای پردازش اطلاعات متکی هستند، به رهبرانی با مهارتهای اجتماعی قوی نیاز دارند.
زمانی که شرکتها بسیاری از وظایف را خودکار میکنند برگ برندهی آنها قابلیتهایی مانند قضاوت، خلاقیت و ادراک است که سیستمهای رایانهای به راحتی قابلیت دستیابی به آن را ندارند. در شرکتهای فناوری، رهبران باید نیروها را در جهت اهداف سازمان آموزش دهند، به اتفاقات غیرمنتظره واکنش دهند و در فرایند تصمیمگیری تعارضات را مدیریت کنند. این عملیات تنها از مدیرانی برمیآید که دارای مهارتهای اجتماعی قوی باشند.
مدیران عامل به منابع زیادی دسترسی دارند. با این حال، آنها بیشتر از هر کس دیگری با کمبود شدید زمان مواجهاند. آنها هیچوقت زمان کافی برای انجام همهکارهایی که مسئولیت آن را دارند نخواهند داشت. بااین حال آنها باید مسئولیت تمام این کارها را بپذیرند. ازین رو انتخاب نحوه تخصیص زمان و منابع مدیرعامل از جایی که انتخاب میکند تا شخصا در آن شرکت کند، تا هر تصمیم بزرگی که میگیرد، برای یک مدیرعامل حساس و حیاتی است. مدیرعاملی که نتواند زمانی را برای ارتباط با همکارانش اختصاص دهد، بیش از حد غیرقابل دسترس است و مدیری که وقت خود را در تصمیمگیری و نظارتهای مستقیم صرف میکند، ممکن است بعنوان یک مدیر ذرهبینی دیده شود و باعث تضعیف روحیه کارکنان شود. مهارت یک مدیر در نحوه مدیریت زمان خود نمایانگر سبک رهبری اوست.
در مدیریت زمان برای رشد و آرامش شخصی خود وقت بگذارید! ممکن است کار بر تمام ساعات زندگی یک مدیر سایه بیندازد، به همین جهت، مدیرعامل باید قادر باشد تا سلامتی خود و ارتباطات شخصیش را با ایجاد محدودیتهایی حفظ کند.
“استراتژی” کلید واژهای مهم و تاثیرگذار در مدیریت، که هرروز با آن مواجه میشویم. در این میان مدیران ارشد وظیفه دارند تا تصویری از اهداف و ماموریتهای استراتژیک سازمان ایجاد کنند. تا بتوانند در راستای این اهداف حرکت کنند. مدیران در این میان باید بتوانند از دقت بر جزئیات فرایند برنامهریزی عبور کرده و بر روی کیفیت سازمانشان در درازمدت، تمرکز کنند.
در نهایت شما بعنوان یک مدیر نیاز دارید تا آموزشهای متفاوت و متنوعی را ببینید، سازمان شما نیاز به مدیری توانمند و مجهز به مهارتهایی فراتراز تخصص دارد و در این مسیر وظیفهی شما برنامهریزی برای آموزش مدیران سازمانتان است. ما در مدرسه کسبوکار آریانا دوره های استاندارد و موردنیاز مدیران را تدوین کردهایم تا افراد بدون نگرانی بتوانند چنین آموزشهایی را گذرانده و به یک مدیر ایدهآل تبدیل شوند.