تقریبا چهل سال از زمانی میگذرد که گروه مشاوران بوستون برای نخستین بار چهارچوب خود را درباره طبقهبندی کسبوکارهای گوناگون در مجموعه کسبوکارهای شرکت ارائه کرد. هر کدام از خانههای ماتریس بیسیجی بر اساس وضعیت مزیت رقابتی و رشد از همدیگر متمایز شدهاند. سهم نسبی بازار برای توصیف مزیت رقابتی و افزایش در تعداد واحدهای فروشرفته از محصول برای توصیف رشد استفاده شده میشود.
گروه مشاوره بوستون نقش و ویژگیهای هر کدام از خانههای ماتریس را مشخص ساخته بود. نامهایی که به هر خانه ماتریس اختصاص یافته بود، از جذابیت خاصی برخوردار بود: ستاره، علامت سوال، سگ و گاو شیرده . (خانه سگها در ابتدا حیوان خانگی نامیده شده بود اما بعدها عنوان حیوان خانگی به سگ تغییر کرد و این تغییر تا امروز روش بسیار خوبی برای توصیف کسبوکارهای فاقد مزیت رقابتی در بازارهای بدون رشد بوده که هیچ شانسی برای تغییر جایگاهشان ندارند) برای چندین دهه، این چهارچوب پورتفولیو برای تفکر درباره سرمایهگذاریها و مجموعه کسبوکارهای شرکت مورد استفاده فراوانی قرار داشت. اما به تدریج، به صورت یک جزء فرعی در توسعه استراتژی شرکتی درآمد.
خانه گاو شیرده در این چهارچوب بسیار مهم است. گاوهای شیرده کسبوکارهای های رقابتی مهمیاند که سود پایداری را برای شرکت ایجاد میکنند. مهمتر از آن، کسبوکارهای حاضر در این خانه جریان نقدینگی شرکت را تامین میکنند. جریان نقدینگی حاصل از این کسبوکارها بیشتر از مقداریست که شرکت بتواند آن را به طور بهرهور مورد استفاده قرار دهد و ممکن است به اندازهای باشد که از خارج از کسبوکارهای اصلی شرکت سرمایهگذاری شود. در نتیجه، گاوهای شیرده برای پرداخت سود سهام، بازپرداخت بدهیها و سرمایهگذاریهای آتی برای رشد شرکت استفاده میشوند.
امروز همانگونه که در اظهارات آقای گریناِسپن، اقتصاددان و رئیس فدرال رزرو در فاصله سالهای ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۶ میلادی ذکر شده است، زمان مناسبی برای توجه دوباره به نقش گاوهای شیرده است، کسبوکارهایی سودآور که مصرف وجه نقدشان بیشتر از ایجاد نقدینگیشان است. شاید توجه به نقش گاوهای شیرده، فقط در زمانی که درآمد و سود کسبوکارها با مالیات مضاعف همراه شده است، اهمیت پیدا کند. احتمالا در نظر گرفتن گاوهای شیرده به عنوان کسبوکارهایی خارج از پورتفولیوی شرکت، ریشه در دوران وفور منابع دارد.
این یک واقعیت است که هنگامی که دنیا با حقیقت جدید خود را وفق دهد (به طور مشخص با عدم قطعیت و فقدان وفور منابع) شرکتها دوباره متوجه میشوند که به گاوهای شیرده احتیاج دارند. بنابراین کسبوکارشان را به سرمایهداران خصوصی میفروشند که پول زیادی بابت آن پرداخت میکنند. این پاسخ در بلندمدت مناسب نیست و برخی از کسبوکارهای گاو شیرده که مسیر تبدیل شدن به یک هلدینگ مستقل و خصوصی را طی کردهاند، دوباره رو به مدل سهامداری عمومی میآورد.
این یک واقعیت است که هنگام جستوجوی شرکتها برای دستیابی به وضعیت متعادل جدید، درمییابند که اعتبار مالی و قدرت استقراض فعلیشان کمتر از قبل شده و هزینه ریسک استقراض برایشان افزایش یافته است. آنها همچنین متوجه خواهند شد که جذب نقدینگی از داخل شرکت، جذابتر و مطمئنتر از استقراض است. کسبوکارهای دارای مزیت رقابتی و توانایی ایجاد نقدینگی فراوان ممکن است دوباره یک دارایی تعیین کننده برای شرکتها محسوب شوند وترکیب آنها با کسبوکارهایی که از رشد بالایی برخوردارند (ستارهها) و جریانهای نقدینگی آتی را پدید میآورند، هیچ گاه از توجه و نظر دور نیست.
منبع: بیسیجی پرسپکتیو
مترجم:مسعود احسانی