خودکارسازی فرآیند رباتیک نمونهای از تکنولوژیهای برهمزننده ناشی از تحول دیجیتال است که در حوزههای مختلف صنعت از قبیل ارائه خدمات مشتری در خردهفروشیها، مدیریت مطالبات بیمهای یا تحقیق و توسعه در شرکتهای دارویی بهکار گرفته میشود. نتایج تحقیقات دانشگاه آکسفورد نشان میدهد که ۴۷ درصد کل مشاغل ایالاتمتحده از این نظر پرریسک هستند، یعنی مشاغلی هستند که میتواند طی دو تا ده سال آینده خودکار شوند.
سرعت تحولات دیجیتال به حدی بالاست که اکثر شرکتها دیگر نمیتوانند مطمئن باشند که چه کسانی در آینده رقبایشان خواهند بود یا بازار را تغییر میدهند. با توجه به تحقیقات انجام شده توسط اینوسایت، حدود نیمی از شرکتهای لیست S&P تا سال ۲۰۲۶ جایگزین خواهند شد. انتظار میرود فناوریهای دیجیتال و میزان نوآوریهای جدید در مدل کسبوکار، عاملی کلیدی در تعیین شاخصهای اثرگذار یک شرکت باشد.
ممکن است در برابر گستردگی گزینههایی که این فناوری جدید خلق میکند، دچار سردرگمی شویم یا مطمئن نباشیم که چه قابلیتهایی برای این فناوری موردنیاز است. اما اگر از منظر دیگری به این مسئله نگاه کنید، متوجه میشوید که شرکتهای متمرکز بر فرایندهای تحول دیجیتال، پتانسیل زیادی برای خلق مشاغل و ایجاد ثروت دارند. برای به حداکثر رساندن بهرهبرداری از فرصتهای دیجیتال و آمادگی برای تحول دیجیتال، سازمانها باید تلاش خود را در ۴ حوزه متمرکز نمایند:
تمرکز بر فرصتهای رشد
نگاه به فرصتهای رشد و رویکرد دیجیتال بهعنوان یک عامل توانمندساز کارایی در جهان جدید و نه به عنوان تهدیدی برای کسبوکارهای موجود، چالشی است که اکثر مشتریان و اعضای هیئتمدیره باید به آن غلبه کنند.
سازمانهایی که عملگرا هستند، فعالانه در نوآوری و مدلهای کسبوکار جدید سرمایهگذاری میکنند و تحولات دیجیتال را میپذیرند، اینها شرکتهایی هستند که میتوانند خود را از نو بسازند و با ارائه محصولات، خدمات و تجربههای جدید، نوآورانه و پیشرفته؛ فراتر از جوامع جغرافیایی و صنعتی گسترش یابند.
بااینحال، مدیران اجرایی و اعضای هیئتمدیره باید بدانند که داشتن یک استراتژی دیجیتال به تنهایی کافی نیست. در حقیقت این موضوع دیگر مفهومی انتخابی نیست. سازمانها باید از «انجام فعالیتهای دیجیتال» به «دیجیتالی شدن» تغییر مسیر دهند.
تبدیلشدن به رهبر دیجیتالی به این معنی است که مجموعهای از سرمایهگذاریها و فرصتهای توسعهای را در ابزارها و پلتفرمهای جدید جهت بهبود تجربیات مشتری بپذیریم. این موضوع همچنین به معنی تمرکز بیشتر بر پرتفوی مدیریت و نوآوری برای به چالش کشیدن رویکرد مرسوم نرخ بازگشت سرمایه برای سرمایهگذاریهای تکنولوژیک است تا از این طریق، مدل کسبوکار موجود متحول شود.
در واقع، شرکتهایی که نوآوری را فراتر از بخش تحقیق و توسعه در نظر میگیرند و آن را به تمامی سطوح سازمان اعمال میکنند؛ نسبت به رقبا گامهای بلندتری برمیدارند. این شرکتها معتقدند که نوآوری نه تنها باید در محصول و فرایندهای توسعهای نمود داشته باشد، بلکه شامل برند، تجربه مشتری، زنجیره عرضه و مدلهای جدید کسبوکار نیز میشود. در این شرکتها نوآوری مفهومی نیست که فقط به بخش تحقیق و توسعه محدود شود، بلکه باید توسط تیم رهبران ارشد سازمان نیز حمایت شود.
همانند یک حلقه درونی از دوستان نزدیک، شرکتها باید یک شبکه قوی از شرکای خارجی ایجاد کنند که با اجرای یک استراتژی دیجیتال واقعی آنها را هدایت کند. شرکتهای دارای منابع مالی میتوانند به تملیک یا ادغام بپردازند؛ اما به هرحال هیچ شرکتی در دنیای تغییر و تحول دیجیتال به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد.
بهعنوانمثال، درحالیکه شرکتها معمولاً دارای سطح مشخصی از تخصص و داراییهای دیجیتال داخلی هستند، عموماً باید با دیگران همکاری کنند تا بتوانند از آخرین فناوریهای موبایلی، قابلیتهای هوش مصنوعی، تجزیهوتحلیل پیشرفته، محاسبات ابری و دیگر فناوریهای نوظهور استفاده کنند.
بهکارگیری قدرت تجزیهوتحلیل دادهها
یکی دیگر از راههای عملی مثبت در ایجاد نوآوری برهمزننده در حوزه دیجیتال، استفاده از نرمافزارهای تحلیلی پیچیده است تا از دادههای تجاری، اطلاعات خام مشتری یا دادههایی که مورد استفاده قرار نگرفتهاند، به طور مؤثری استفاده شود.
با توجه به تحقیقات شرکتهای ایامسی و آیدیسی، پیشبینی شده است از سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰، میزان دادههای ایجاد شده و مصرف شده در یک سال با ۳۰۰ درصد افزایش از ۱۳۰ اگزابایت به ۴۰۰۰۰ اگزابایت (۴۰ تریلیون گیگابایت) افزایش یافته است. بااینحال تنها بخش کوچکی از این دادهها ارزش تحلیل دارند. شرکتهایی که به طور مداوم دادهها را تجزیه تحلیل میکنند و با استفاده از تحلیل عمقی آنها، از هدف، نوآوری و تصمیمگیری استراتژیک حمایت میکنند، نسبت به دیگر سازمانها که چنین رویکردی ندارند، بهتر عمل میکنند.
انتقال به این مدل جدید همکاری، مشارکت و همآفرینی همیشه آسان نیست. لذا توجه به شبکهای از مراکز رشد و نوآوری که در آن بتوان موج بعدی پیشرفتهای انقلابی را پیشبینی کرد و تفکر خلاقانهای را در رشتههای خاص، تجربه و صنعت مورد نظر رقم بزند، کاری مهم است.
ساختن یک استراتژی سرمایهگذاری دیجیتال برای آینده
تغییر، دیجیتالسازی و ایجاد تحول مثبت در ارائه فرصتهای بزرگ کسبوکار، با پشتیبانی مناسب از متخصصان فنی، استراتژیستها و طراحان امکانپذیر است. آنهایی که میتوانند استراتژیهای مناسبی تدوین کنند و همکاری مناسبی جهت جمعآوری ترکیبی از قابلیتها برای دسترسی به امکانات جدید داشته باشند، برتری رقابتی خواهند یافت.
بااینحال، شرکتها باید درباره قابلیتهای دیجیتالی میخواهند به دست آورند، روشن و واضح باشند مثلاً اینکه نیاز دارند چه چیزی را بخرند یا چه چیزی را بسازند. وجود یک استراتژی سرمایهگذاری متمرکز و ساختیافته کمک خواهد کرد تا اطمینان حاصل شود که ایدههای نوآورانه رها نشده و یا نادیده گرفته نشده است و مقیاس مناسب برای آن از طریق بهترین داراییها و کانالهای توزیع در دسترس به دست میآید.
از طرفی شرکتها نهتنها باید در مورد سرمایهگذاری در تغییراتی که بازده کسبوکار را فراهم میکنند، عملگرا باشند، بلکه لازم است مجموعهای از سرمایهگذاریهای آینده را نیز مدیریت کنند.
هنگامیکه سرمایهگذاریهای درستی در تکنولوژی و استعدادهای دیجیتالی مناسب – به عنوان بخشی از مجموعه یکپارچه در تمام واحدهای کسبوکار – انجام شود، مزیت حاصل از ایجاد تحول دیجیتال میتواند برای شرکت بیحدوحصر باشد.