برای بررسی این مقوله، دانشگاه هاروارد با ۸۴ مدیرعامل و سایر مدیران ارشد شرکتهای بزرگ مصاحبه کرد. آنها برخی از سختترین تصمیماتی را که در نقشهایشان با آنها روبرو شده بودند، توصیف کردند. بهطورکلی ۱۷۴ داده در مورد تصمیمات بزرگی مانند موارد مربوط به خرید، راهاندازی محصولات جدید، ورود به بازارهای جدید خارجی و بازآرایی استراتژی و ساختار شرکتها جمعآوری شد. سپس با تحلیل محتوا سعی بر این شد تا ارزیابی شود که نگرش و ادبیات مدیران بیشتر بر فرصتها متمرکز است یا تهدیدها. سپس با افرادی که آنها را بهتر میشناختند مثل همسر، دوستان، خانواده نزدیک و یا همکاران (مدیر ارشد مالی، مشاوران عمومی و غیره) برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی شخصی آنها و چگونه اتخاذ تصمیمات سخت مصاحبه شد. درنهایت این دادهها را با اطلاعات بایگانی شده در مورد مشاغل، رقبا و صنایع آنها ترکیب کردند. سرانجام با پیگیری از کارکنان سطوح پایین این سازمانها سعی شد تا میزان اضطراب آنها را در مقایسه با مدیران ارشد سازمان مقایسه کنند.
این مطالعه ثابت کرد که رهبرانی با سطح اضطراب بالا نسبت به مدیرانی با استرس پایینتر ریسکهای استراتژیک کمتری را میپذیرند. ضررهای احتمالی اضطراب شغلی علیرغم مزیتهایش، جذابیت فرصتهای بزرگ استراتژیک را برای شرکت کاهش میدهد.
البته این اضطراب لزوماً چیز بدی نیست، زیرا پذیرش بیشازحد خطرات میتواند شرکتها را به سمت ویرانی سوق دهد اما ریسکهای حسابشده و هوشمندانه هم برای رشد شرکتها مهم هستند. نتایج این تحقیق نشان داد که اضطراب مدیران ممکن است باعث تمرکز بالا بر تهدیدهای موجود شود و لذا فرصتهای استراتژیکی که میتواند موجب رشد صعودی کسبوکار شوند را کمرنگ کند.
بااینحال، زمینه فعالیت و سابقه مدیران اهمیت بالایی دارد. محققان نشان دادهاند که مدیرانی که در بستر زیان قرار دارند، بهعنوانمثال، وقتی که شرکت اخیراً نسبت به همتایان سود کمتری داشته است، تمایل بیشتری به اعمال ریسکهای استراتژیکی دارند که در صورت موفقیت، میتوانند این ضرر و زیان را خنثی کنند. در مقابل، مدیرانی که اخیر رشد را تجربه کردهاند، (بهعنوانمثال، وقتی شرکت اخیراً بهتر از همتایان خود عمل کرده است) شرطبندیهای پرخطر را به نفع گزینههای مطمئنتر و قابل پیشبینیتر کنار میگذارند.
نتایج مطالعه دانشگاه هاروارد همچنین نشان داد که اضطراب، برخی مدیران را به سمت کار تیمی سوق میدهد. تحقیقات قبلی نشان داده است که یکی از راههای مواجهه با اضطراب، تکیه کردن به دیگران و کسب حمایت اطرافیان است؛ بنابراین مدیران مضطرب با احتمال بیشتری به کار تیمی اعتماد میکنند. این امر بهویژه برای مدیرانی که وضعیت مطلوبی ندارند و در معرض تهدیدات بالایی قرار گرفتهاند، بیشتر صادق است. مدیران مضطرب برای ایجاد تیمهای اثربخش و همچنین تقویت حلقه ارتباطی درونی خود مصمم هستند. این اثر در شرایطی حاصل میشود که مدیران مضطرب از دیگران برای درک بهتر خطر و مقابله با تهدیدات کمک میگیرند.
نکته اصلی این است که مدیران ارشد مانند سایر افراد تحت تأثیر اضطراب شغلی هستند، اما از آنجا که تأثیر سوگیری آنها میتواند عواقب جدی برای هزاران کارمند پاییندست، سهامدار و ذینفعان داشته باشد، رهبران باید این سؤالات را مدنظر داشته باشند:
شاید اگر محافظهکار باشید بیشتر دوام بیاورید، اما به چه قیمتی؟
اندی گروو، مدیرعامل اینتل اظهار داشت که اضطراب میتواند چیز خوبی برای مدیران باشد وقتی آنها را وادار میکند که مراقب محیط اطراف خود باشند. نتایج این مقاله نشان میدهد که مدیرانی با سطح اضطراب بیشازحد ممکن است تمایل کمتری برای اعمال گزینههای استراتژیک بزرگی که میتوانند شرکت را به موفقیت بلندمدت برسانند، داشته باشند. بهتر این است که هر دو جنبه مثبت و منفی اضطراب و تأثیر آن بر ریسکپذیری را مدنظر داشته باشید.
چه کسی سؤالات سخت را میپرسد؟
بهسختی میتوان مدیران مضطرب را به خاطر اعتماد مطلقی که به زیردستانشان دارند، سرزنش کرد. اما باید توجه داشت که اگر وفاداری یک کارمند مانع از آن شود که سؤالات دشوار بپرسند یا از بحث و گفتگوی سالم با رهبران جلوگیری کنند، دچار مشکل خواهید شد. به مدیران توصیه میشود تیمهایی را تشکیل دهند که با وجود وفاداری، انها را به چالش بکشند.
هیئتمدیره چه کاری میتواند انجام دهد؟
هیئتمدیره ممکن است روش آسانی برای ارزیابی اضطراب در مدیران نداشته باشد، اما باید بدانند که اضطراب نقش معناداری در رشد و ثروت آفرینی شرکتهای آنها ایفا میکند. بهعنوانمثال، چشمانداز ریسکپذیری یک مدیرعامل مضطرب ممکن است خلاف تصور هیئتمدیره (سهامدار) باشد.
کتابها و دورههای آموزشی پیشنهادی