امروزه در پی بحرانهای مالی جهانی، شرکتها در سراسر دنیا تمرکز بیشتری روی مدیریت ریسک کردهاند. آنچه زمانی به نگرانی مدیران ارشد در بخش خدمات مالی تبدیل شده بود، امروزه به اولویت مدیران ارشد در تمام صنایع تبدیل شده است.
در بررسی جهانی حدود ۱۵۰۰ مدیر در تابستان سال ۲۰۱۱ میلادی توسط موسسه خدمات آنالیز و بررسی کسب وکار هاروارد صورت گرفت، بیش از دوسوم پاسخ دهندگان به افزایش اهمیت مدیریت ریسک، از سال ۲۰۰۸ میلادی اشاره کردهاند. در بررسی مدیران ارشد مالی سال ۲۰۱۲ میلادی توسط نشریه CFO، ۷۲% از پاسخ دهندگان اذعان داشتند که شرکتهای آنها ظرف دوسال گذشته، زمان و منابع تختصیص یافته به مدیریت ریسک، را افزایش داده و ۲۳% آنها این افزایش را چشمگیر دانستند.
مدیریت ریسک در اقتصاد بی ثبات کنونی ضروریست. با این وجود بسیاری از شرکتهای مالی که قبل از بحران مالی این ریسکهای خظرناک را متحمل شده اند، عملیات پیچیدهای برای مدیریت ریسک داشتند. و از طرفی تعداد کمی از شرکتهای مالی که پیش از بحران مالی، بخاطر مهارت در مدیریت ریسک مورد تحسین قرار گرفته اند دچار اشتباهات بزرگی شده اند. مثال این مورد مربوط به جی پی مورگان می شود که بخاطر تجارتی که مدیرعاملش جیمی دیمون آن را “معیوب، پیچیده، بررسی کم و ناکافی، اجرای ضعیف و نظارت ضعیف” نامید، در سال ۲۰۱۲ میلادی دو میلیارد دلار از دست داد.
نگرانی اصلی در این است که بسیاری از شرکتها در پرتگاه سیستم رسمی مدیریت ریسک، همان اشتباه شرکتها در بخش مالی را مرتکب شوند. به بیان ساده، آنها در پی یک رویکرد بسیار فنی نسبت به مدیریت ریسک، (با ویژگیهای مدلهای پیچیده مالی و سیستمهای رسمی مدیریت ریسک) و جدا از فعالیتهای روزانه سازمان هستند. نتیجه این مورد نیز مانند بسیاری از بانکها، وجود سیستم مدیریت ریسک، به عنوان یک عملکرد رسمی است که در ذهنیت سازمان بزرگتر قرار نگرفته و درنتیجه رفتار را شکل نداده و اطلاعاتی برای تصمیم گیری ارائه نمی دهد. وجود قابلیت اطمینان، سنجشپذیری، رویکرد نظاممند و نگرش فرایندی ویژگیهای مهم هستند و احتمالا برای اکثر شرکتها، ایجاد یک عملکرد رسمی مدیریت ریسک کار صحیحی خواهد بود؛ اما ایجاد ذهنیت صحیح مدیریت ریسک و فرهنگ سازمانی حتی از آن هم مهمتر بوده و اجرای آن هم دشوارتر خواهد بود.
شرکتها به رویکرد جدیدی نیاز دارند. آنها نباید بیش از این به مدیریت ریسک، را یک قانون بپندارند و مدیریت ریسک را به عنوان یک فعالیت ارزش زا که یک جزء ضروری مباحث استراتژیک درون سازمانی است، در نظر بگیرند. حذف ریسک و یا حداقل کردن آن هدف نیست، بلکه باید از مدیریت ریسک برای ایجاد مزیت رقابتی استفاده کرد. انجام موثر این مسئله به تعامل پویاتری میان متخصصان مدیریت ریسک و صف سازمان بستگی دارد.