تعصب شناختی اول: خوشبینی:
نشانه: “این اتفاق برای من نخواهد افتاد.”
این نوع از تعصب شناختی چه میکند:
این ماهیت و طبیعت انسانی است که دوست داشته باشیم خود را مستثنی از اتفاقات و رویدادهای بد بدانیم. اینکه چقدر بد و خطرناک رانندگی میکنیم مهم نیست، زیرا عقیده داریم هرگز تصادف نخواهیم کرد. اهمیتی ندارد روزی چند نخ سیگار میکشیم، چون امکان ندارد به سرطان ریه مبتلا شویم! البته این نوع از تعصب شناختی سمت دیگری هم دارد که اغلب هنگام خرید بلیت بختآزمایی ان را حس میکنیم. از کجا معلوم، شاید این بار من برنده باشم! سوگیری و تعصب خوشبینی موجب میشود تا فرد نسبت به آمار، اطلاعات و تحقیقات کمتر حساس باشد. البته که تعصب خوشبینی در کارآفرینان بسیار رایج است و این افراد به طور خاص به سمت این روش تفکر متمایل میشوند. اشتیاق برای شروع یک کسبوکار جدید موجب میشود تا کارآفرینان نسبت به آمار شکست استارتاپها بیتوجه باشند و ریسکهایی را بکنند که شاید در شرایط نرمال زیر بار انها نمیرفتند.
واقعیت این است که خوشبینی نوعی “شمشیر دو لبه” است. ماهیت مثبت خوشبینی موتور محرکه رهبران و کارآفرینان است. همین خوشبینی است که به افراد انگیزه میدهد تا بیشتر تلاش کنند، روحیه بهتری داشته باشند و با یکدیگر مشارکت کنند. از طرف دیگر، تعصب خوشبینی گرایش به سمت خوشبینی کور است و این موضوع میتواند هر کارآفرین تازهکاری را در دام بیندازد زیرا انها فکر میکنند درست است که آمار و ارقام وضعیت خوبی را نشان نمیدهد اما من یک استثنا هستم!
چه کنیم که به دام این تعصب شناختی گرفتار نشویم؟
قبل از اینکه ایده خود را اجرایی کنید، سعی کنید یک آگهی ترحیم برای ایدهتان طراحی کنید. در این سوگنامه بنویسید که چرا شرکت فرضیتان شکست خورد. در مورد تمام دلایلی که میتواند موجب شکست ایده کسب و کاریتان شود فکر کنید و سعی کنید برای هر کدام از انها راهحلی ارائه دهید. این تمرین باعث میشود تا به شکلی عینیتر به ایده و تصمیم خود بنگرید. واقعیت این است که اگر ایدهتان روی کاغذ نمیتواند بر مشکلات فرضی پیروز شود، در واقعیت هم نخواهد توانست!
چه کنیم که به دام این تعصب شناختی گرفتار نشویم؟
برای غلبه بر این تعصب شناختی دو راه وجود دارد. اول اینکه حتی اگر سفسطه برنامهریزی یک تعصب شناختی قوی باشد، خودآگاهی میتواند کمک بسیار شایانی را به حل این مسئله بکند. دوم، سعی کنید با تأیید شواهد پشتیبان از یک مسئله برای آن زمانبندیهای مشروط بسازید: به پروژههای دیگری نگاه کنید که به هر شکلی قابلمقایسه با شما هستند. اغلب ما این کار را حین خرید و فروش املاک و مستغلات انجام میدهیم. چنین کاری به شما کمک میکند تا دیدی عینی درباره زمان در دسترس خود داشته باشید.
تعصب شناختی سوم: هزینه سوخت شده:
نشانه: “من تا اینجا آمدهام…”
این نوع از تعصب شناختی چه میکند:
بسیاری از ما وقتی تصمیمی را میگیریم یا برای اجرای یک ایده هیجان داریم، محدودیتهای زمانی و هزینهای را کوچک میشماریم. تصور کنید رستورانی را با قیمت ۲۰۰۰۰ دلار راهاندازی میکنید، اما سرمایه شما بازنمیگردد و به نظر هم نمیآید در آینده تحولی اتفاق بیفتد. این طبیعت انسانی است که حتی در صورت از دست رفت سرمایه و پذیرش هزینههای گزاف، ترجیح میدهد مسیر اشتباهی را طی کند اما از رفتن بازنایستد و این خطرناک است. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که لزوماً با سرمایهگذاری مالی و زمانی روی یک پدیده، شانس موفقیت ایده افزایش نمییابد. به همین دلیل ضروری است که یک ایده را به طور مرتب ارزیابی کنید: بازگشت سرمایه به چه صورت است؟ خروجی سرمایهگذاری – رضایت خود شما، بازپرداخت آینده، موفقیت بالقوه در بازار – هنوز هم ارزش این همه تلاش و صرف انرژی را دارد؟
چه کنیم که به دام این تعصب شناختی گرفتار نشویم؟
کمالگرا نباشید. در عوض سعی کنید تا نسبت به اقدام درست و بهموقع متعهد شوید. برای اینکه عامل شناختی ادامه یک ایده یا فرصت را کاهش دهید، سعی کنید تا با ارزیابیهای پیوسته و درست، میزان سود و یادگیری خود را از پروژهای که دنبال میکنید، بسنجید. هر زمان احساس کردید صرفاً به دلیل اینکه کاری را شروع کردهاید، در پی ادامه دادنش هستید، برگردید و وقت و زمان خود را بر ایده مناسبتری صرف نمایید.
کتابها و دورههای آموزشی پیشنهادی