تنها راه نجات این است که پرسیدن سوال درست را تمرین کنید!
نکته مهمی که باید بدان توجه کنیم این است که منظورمان این نیست که سوالات کاملا مستقیم یا واضحی بپرسید که موجب شود افراد معذب شوند. نوع سوالاتی که رهبران باید بپرسند آنهایی هستند که افراد را تشویق میکنند تا برای بررسی فرصتهای مهم و جدید که سازمان شما هنوز آنها را شناسایی نکرده است ، گرد هم آیند. در ادامه چند نمونه آورده شده است:
- چه فرصتی برای تغییر بازی وجود دارد که میتواند همه چیز را به نفع ما تغییر دهد؟
- کدام یک از نیازهای برآورده نشده مشتریان ما پتانسیل این را دارد زمینه را برای یک تجارت کاملا جدید فراهم کند؟
- چگونه میتوانیم از منابع شخص ثالث برای رفع طیف وسیعتری از نیازهای مشتریان خود استفاده کنیم؟
- چگونه میتوانیم با کمک محصولات و خدمات استاندارد، بازارهای شخصیسازی شده یا بازارهای انبوه شخصی ایجاد کنیم به نوعی که در عین کنترل هزینهها، به نیازهای خاص هر مشتری پاسخ دهیم؟
- چگونه میتوانیم شبکههای تأمین را به گونهای توسعه دهیم که در پاسخ به اختلالات پیشبینینشده در تولید یا تدارکات انعطافپذیرتر باشند؟
- چگونه میتوانیم از فناوری استفاده کنیم تا مشتری دید بیشتری در مورد نحوه استفاده از محصولات داشته باشند و از این اطلاعات برای ایجاد ارزش بیشتر و اعتماد بالاتر به مشتریان خود استفاده کنیم؟
تمرکز بر چنین سوالاتی به جای انجام مستمر فعالیتهای روتین سازمانی میتواند به شما کمک کند تا از ترس خود مبنی بر اینکه پرسش به عنوان نشانه ضعف تلقی می شود ، دوری کنید و همین عامل، اولین قدم به سمت تبدیل شدن به یک مربی خوب در سازمان است. از طرف دیگر، پرسیدن سوال درست بیانگر این است که شما بلندپرواز هستید و میخواهید سازمان را به جایی فراتر از امروز رهسپار کنید.
بیایید با هم یک مثال واقعی را بررسی کنیم. حدود ۱۰ سال پیش پیتزا دومینو متوجه شد که مشتریان از طعم پیتزای شرکت راضی نیستند. بیشتر شرکتها این نارضایتی را پنهان میکنند اما این شرکت بازخورد منفی افراد را به اطلاع عموم رساند و از آنان یک سوال مهم پرسید: «چه کنیم که پیتزای ما را دوست داشته باشید؟» این سوالات باز باعث ایجاد سیلی از پاسخهای اثربخش شد که جان شرکت را نجات داد و پیتزا را به یک محصول محبوب در این رستوران تبدیل کرد. اما فراتر از موفقیت آشکار این شرکت در نوآوری ، تأثیر اساسیتر از این حرفها بود: در واقع شرکت با بیان صادقانه آسیبپذیری خود، اعتماد مشتریان را جلب کرد! زیرا در اینجا شرکتی وجود داشت که صادقانه به مشکل خود اعتراف کرد و البته برای حل این مورد از دیگران کمک خواست. چنین رویکردی این ذهنیت را در مشتری ایجاد میکند که من مهمتر از منفعت شرکت هستم و این ارزشمند است!
پیش به سوی تغییر فرهنگ سازمان از طریق پرسیدن سوال درست:
شرکتها معمولا هیچ وقت رنگ آرامش به خود نمیبینند. در پی هر بحرانی اضطراب وجود دارد و نکته مهم اینکه روانشناسان ثابت کردهاند که افراد در کنار هم بهتر میتوانند بر ترس هایشان غلبه کنند. همانطور که قبلا اشاره شد، پرسیدن سوال درست ، شرایط همکاری را فراهم میکند و البته گوش دادن موثر را نیز ترویج میکند.
از طرف دیگر وقتی به عنوان یک مدیر یا رهبر سوال میپرسید، به دیگران نشان میدهید که پرسشگری مهم است و همین امر دیگران را تشویق میکند تا فرصتهای جدید را شناسایی کنند و اگر جایی چیزی را نمی دانستند، از دیگران کمک بگیرند. این رفتارها منجر به توسعه فرهنگ یادگیری در سازمان میشود که بسیار مهم است. باید بدانیم نهادهایی که در آینده رشد خواهند کرد ، آنهایی هستند که همه را تشویق میکنند تا سریعتر و برای سهامداران و ذینفعان ارزش خلق کنند.
کتابها و دورههای آموزشی پیشنهادی
6 دیدگاه ها
مطلب بسیار عالی و خوبی بود و موفق باشید و خسته نباشید
سپاس از توجه شما
محتوای خیلی مفیدی بود ممنون
با سلام. سپاس از اظهارنظر شما همراه گرامی.
مقالتون خیلی کاربردی بود ممنون
با سلام و درود. خوشحالیم که اینطور بوده. سپاس