گاهی تفکر استراتژیک به عنوان جایگزین برنامهریزی استراتژیک مطرح میشود. اما این ایده ظاهراً جذاب، اشتباه است. تفکر استراتژیک از جنس مهارت است و برنامهریزی استراتژیک جنس فرآیند را دارد. تفکر استراتژیک برخلاف برنامهریزی استراتژیک که در مواقع خاصی از سال و در بازههای زمانی مشخص انجام میشود، همواره در تعامل با دنیای واقعی است. نمیتوان انتظار داشت فرصتها و ظرفیتهای استراتژیک درست هنگامی پدیدار شوند که سازمان مشغول اجرای فرایند برنامهریزی استراتژیک است. از طرف دیگر، این صحیح است که تفکر استراتژیک در زمان واقعی و در لحظه رخ میدهد و همیشه در سازمان جاری است. اما با وجود آنکه تفکر استراتژیک کل فرآیند مدیریت استراتژیک یعنی برنامهریزی استراتژیک، پیادهسازی استراتژیک و کنترل استراتژیک را شامل میشود، جایگزین هیچکدام نیست. اگر سه جزء برنامهریزی، پیادهسازی و کنترل بدون تفکر استراتژیک به پیش بروند، تبدیل به روتینهای سازمانی خشک، بیروح و کم اثر میشوند. به بیان دیگر، این اجزا بدون وجود روح تفکر استراتژیک نمیتوانند روی متغیرها و ایدههای استراتژیک متمرکز شوند و در نهایت تأثیر اساسیای روی نتایج کلیدی عملکرد نخواهند داشت. مهارت تفکر استراتژیک، بدون وجود یک فرآیند سازمانی منظم (برنامهریزی استراتژیک) منجر به خلق ایدههای متنوع خواهد شد؛ اما این حجم از ایدهپردازیها بینتیجه خواهند ماند. از طرفی برنامهریزی استراتژیک نیز بدون وجود تفکر استراتژیک دستاوردی به جز تولید اسناد و استراتژیهای کاغذی نخواهد داشت. در ادامه با ویژگیهای مهارت تفکر استراتژیک بیشتر آشنا خواهیم شد: